یک پسر

Remember You Die

تنــه دختـــر داغ بـــود ..

درد داشـــت ..

اما توی دلــش آرامــش بود ..

آرامش اینکه با عشـقش خوابیـده ..

پسر نفس نفس زنان کنار دختره دراز کشیده بود ..

دختر دست لرزونشو به میله تخت گرفت ولبه تخت نشست ..

دختر درد داشت اما حس خوبی توی دلش بود ..

دردش رو لباش بـه لبخند تبدیل میشد ..

دستشو دراز کرد که از روی زمین لباساشو برداره و بپوشه

که یدفه  دست پسر روی شونش حس کرد ..

... - دختـر فقـط یکــ جمــله شنیـــد - ...

" کجــا لاشــی ؟؟ لباســاتو نپــوشـــ ! " ..

" رفیقـــمم هســـت " ...

هههههــــ

 

ادامه مطلب
نوشته شده در پنج شنبه 25 تير 1394برچسب:,ساعت 16:35 توسط Amirreza Mjv| |

از همه غم انگیزتر زمانیه که


کسی که دوسش داری ،


هیج تلاشی برای نگه داشتنت نمیکنه ..

 

ادامه مطلب
نوشته شده در پنج شنبه 25 تير 1394برچسب:,ساعت 13:37 توسط Amirreza Mjv| |

عــزیــزم تو جــذاب نیستـی


ملــت یکـم بیــش از حش..رین ..

 

ادامه مطلب
نوشته شده در پنج شنبه 25 تير 1394برچسب:,ساعت 13:15 توسط Amirreza Mjv| |

بهترین کار با استادی که نمره نمیده اینه که


شمارشو به عنوان فروشنده گوسفند زنده


تو روزنامه پخش کنی


خیلی حال میده ..

 

ادامه مطلب
نوشته شده در پنج شنبه 25 تير 1394برچسب:,ساعت 13:12 توسط Amirreza Mjv| |


آخرين مطالب
» ...
» ...
» بت ..
» ...
» رفتن ..
» ماه ..
» جمعه ها ..
» بار اول ..
» ...
» وقتی که می رفتی ..
» ...
» ...
» ...
» استاد
» راست میگفتی ..
» یه نوع بیماری ..
» ...
» ..
» ما نسلی هستیم که ..
» یاد گرفتم ..

Design By : RoozGozar.com